قراره درد داشته باشه!

نشر صوتی پدرام
8
میانگین پخش
149
تعداد پخش
4
دنبال کننده

قراره درد داشته باشه!

نشر صوتی پدرام
8
میانگین پخش
149
تعداد پخش
4
دنبال کننده

سه شب پیش، بیماری به نام  MJ را پذیرش کردم؛ مردی بی ­خانمان در محدودۀ 50 سالگی، که دچار مشکلات حاد لوزالمعده است. این سومین باری بود که پس از شروع به کار در اینجا او را به خاطر مشکل حاد لوزالمعده...

سه شب پیش، بیماری به ن...

04:19
  • 2

  • 3 ماه پیش
04:19
داریم یک پسربچۀ 10ساله را برای جراحی پارگی آپاندیس، مستقیماً از اورژانس به اتاق عمل می­بریم. «کالین» پزشک جذابی که دانشجوی دورۀ فوق تخصص است، مشغول اجرای دورۀ عملی بسیار ویژه ­ای برای برخورد با مادران...

داریم یک پسربچۀ 10ساله...

02:48
  • 2

  • 3 ماه پیش
02:48
"متأسفانه باید بگویم که احتمالاً سرطان دارید..." یا "ما هر کاری از دست­مان برمی­ آمد انجام دادیم..." چیزهایی بدتر از دادن این دو خبر ناگهانی نیز وجود دارد. هیچ­ چیز نمی­تواند شما را آمدۀ آن کند تا دخت...

"متأسفانه باید بگویم که احتمالاً سرطان دارید......

01:46
  • 2

  • 3 ماه پیش
01:46
با H و چند نفر از رفقا برای شما بیرون آمده­ ایم؛ یک پیتزافروشی با نمای بیرونی آجری، غرق در نور نئون، منوهایی داخل تخته­ شاسی، سیستم سفارشی با پیچیدگیهای بیهوده و بدون حضور تقریباً هیچ گارسونی. وقتی غذ...

با H و چند نفر از رفقا...

02:03
  • 2

  • 3 ماه پیش
02:03
دارم بیماری را پس از «لاپاراسکوپی»[1] از بیمارستان مرخص می­کنم. برایش گواهی می­کنم که 2 هفته مرخصی استعلاجی بگیرد. از من می­خواهد گواهی­ اش را به یک ماه افزایش دهم. می­خندم، اما او کاملاً جدی است و در...

دارم بیماری را پس از «لاپاراسکوپی»

جایزۀ پایان دورۀ 6 ماهۀ کارورزی­ ام در اورژانس و آغاز دورۀ کارورزی­ ام در بخش جراحی، مواجهه با پوست کنده ­شدۀ یک بیمار بود. چیزی که واقعاً برای اولین بار می­دیدم. این زخم­ها عموماً در تصادفات موتورسو...

جایزۀ پایان دورۀ 6 ما...

03:59
  • 9

  • 5 ماه پیش
03:59
امشب جان یک نفر را نجات دادم. صدای زنگولکم درآمد تا بیمار بستری شدۀ 68 ساله­ای را ببینم که چیزی نمانده بود جان به جان­ آفرین تسلیم کند؛ زنگ هشدار کنار تختش را فشرده و از پشت شیشه­ های مشجر سالن چشم به...

امشب جان یک نفر را نجا...

03:46
  • 7

  • 5 ماه پیش
03:46
موادفروش حرام‌زادۀ عزیز،طی چند شب گذشته، مجبور به پذیرش سه بیمار شده‌ایم که بدن‌شان مثل کویر بی‌آب شده بود، به علت افت شدید فشار خون از حال رفته بودند و «الکترولیت»[1] خون‌شان به فنا رفته بود. تنها وج...

موادفروش حرام‌زادۀ عزی...

02:02
  • 11

  • 5 ماه پیش
02:02
از تمام پزشک‌های «طرحی»[1] خواسته شده که تعهدنامۀ عدم پایبندی خود را به «دستورالعمل ساعات کار اروپا» را امضا کنند. زیرا قراردادهای کاری ما با این دستورالعمل دچار ”عدم انطباق“ است. [1]. Junior docto...

از تمام پزشک‌های «طرح...

01:43
  • 14

  • 5 ماه پیش
01:43
جواب آزمایش یکی از بیماران بستری در بخش نشان از آن دارد که فرآیند انعقاد خون او به دلیل نامعلومی دچار اختلال شده است. هوگو در نهایت این معما را حل کرد. بیمار از یک عطاری، کپسول «گل راعی»[1] گرفته...

جواب آزمایش یکی از بیم...

02:10
  • 5

  • 5 ماه پیش
02:10
هنوز از اولین چرتم بعد از سه شیفت کار، نیم ساعت نگذشته است که با صدای زنگولک ساعت 3 صبح از خواب می‌پرم تا به بخش بروم و قرص خواب یکی از بیماران را تجویز کنم، البته که خون او برای خوابیدن از من رنگین‌ت...

هنوز از اولین چرتم بعد از سه شیفت کار، نیم ساعت...

01:09
  • 8

  • 5 ماه پیش
01:09
باید از خودم تعریف کنم که وقتی امروز در بخش، بیماری که داشتم ویزیت می‌کردم به‌طور غیرمنتظره مقدار خیلی زیادی خون از دهانش به بیرون و روی پیراهن من پاشید، وحشت نکردم. و البته باید از خودم خجالت بکشم که...

باید از خودم تعریف کنم...

05:23
  • 6

  • 5 ماه پیش
05:23
هرچه که از نظر اوقات فراغت دچار کمبود هستیم، اما داستان‌­هایی که در مورد بیماران داریم آن را جبران می‌کند. امروز در «مستراح پزشکان»[1] در خلال صرف نهار در حال تبادل داستان‌هایی از علائم نامعقول بیماری...

هرچه که از نظر اوقات ف...

01:09
  • 5

  • 5 ماه پیش
01:09
دوشنبه، 30 آگوست 2004هرچه که از نظر اوقات فراغت دچار کمبود هستیم، اما داستان‌­هایی که در مورد بیماران داریم آن را جبران می‌کند. امروز در «مستراح پزشکان»[1] در خلال صرف نهار در حال تبادل داستان‌هایی از...

دوشنبه، 30 آگوست 2004

هرچه که از نظر اوقا...

03:45
  • 9

  • 5 ماه پیش
03:45
چهارشنبه، 18 آگوست، 2004بیمار به نام «OM»، یک مهندس بازنشستۀ تأسیسات گرمایشی 70 ساله از شهر منچستر است، اما امشب در نقش یک پروفسور برجستۀ آلمانی، کلماتی را با لهجۀ نامفهوم آلمانی بلغور می­کند. در حقیق...

چهارشنبه، 18 آگوست، 20...

02:48
  • 13

  • 5 ماه پیش
02:48
سه­شنبه، سوم آگوست 2004روز اول است. «H»[1] برایم نهار بسته‌بندی فراهم کرد. من یک «گوشی پزشکی»[2] جدید، یک پیراهن جدید و یک آدرس ایمیل جدید با نام «اتُم کِی» دارم. بهتر است که بدانید فارغ از هر اتفاقی ...

سه­شنبه، سوم آگوست 200...

02:16
  • 11

  • 5 ماه پیش
02:16
اصولاً تصمیم به اشتغال در رشتۀ پزشکی شبیه دریافت یک ایمیل حاوی یک دعوت­نامه­ در اوایل پاییز است که از شما می­خواهد برای مهمانی کاری شب عید که دو، سه ماه تا آن مانده، از میان فهرست ضمیمه، غذای مورد نظر...

اصولاً تصمیم به اشتغال...

14:30
  • 11

  • 5 ماه پیش
14:30
همین ابتدا باید راهنمایی خیلی سریعی در مورد سیستم مراقبت سلامت انگلستان به شما بدهم؛ خلاف روز اول حضور یک اینترن که در بخش‌های بیمارستان با کارهای بسیار سخت غافلگیر می‌شود، من این کار را با شما نمی‌کن...

همین ابتدا باید راهنما...

11:08
  • 8

  • 5 ماه پیش
11:08
من سحر حمیدی هستم. دکتر سحر حمیدی فراهانی...

من سحر حمیدی هستم. دکتر سحر حمیدی فراهانی

02:50
  • 12

  • 5 ماه پیش
02:50
shenoto-ads
shenoto-ads